سایت داستانک بروز می باشد لطفا از سایر بخش ها نیز دیدن فرمایید امیدوارم لحظات شادی را با ما سپری کنید!
وبسایت داستانـَک | بزرگترین مرجع داستان های کوتاه و بلند درویشی به در خانهای رسید. پاره نانی بخواست. دختركی در خانه بود. گفت: نیست. گفت: مادرت كجاست؟ گفت برای تسلیت خویشاوندان رفته است. گفت: چنین كه من حال خانه شما را میبینم، خویشاوندان دیگر میباید كه برای تسلیت شما آیند.داستان و حکایت نویسی,سایت داستان و حکایت نویسی,داستان و حکایت کوتاه و طنز,سایت داستان و حکایت طنز,داستان و حکایت طنز و آموزنده,داستان و حکایت طنز و آموزنده برای مقاله,داستان و حکایت طنز و آموزنده عبید زاکانی,داستان و حکایت کوتاه و طنز آموزنده عبید زاکانی برای انشاء,داستان…
پنجشنبه 02 بهمن 1399
خانه » حکایت طنز و آموزنده « خانه مصیبت زده » عبید زاکانی
درویشی به در خانهای رسید. پاره نانی بخواست. دختركی در خانه بود. گفت: نیست. گفت: مادرت كجاست؟ گفت برای تسلیت خویشاوندان رفته است. گفت: چنین كه من حال خانه شما را میبینم، خویشاوندان دیگر میباید كه برای تسلیت شما آیند.
دیدگاه ارسال شده است
نمایش / مخفی کردن دیدگاه ها